Mohammad Moradi

400 تفکر پدر پودار و پدر فقیر

10 پست در این موضوع

بخش اول

1- پدر پولدار می گفت که بی پول ریشه همه شراتهاست و پدر بی پول اعتقاد داشت که پول ریشه همه بدیها است.

khoshfekri-rich-dad-poor-dad.jpg

2- پدر پولدار می گفت خوب درس بخوانید تا بتوانید شرکتهای خوبی بوجود آورده و خوب اداره کنید ولی پدر می گفت خوب درس بخوانید تا شغلهای خوبی بدست آورید و از نردبان ترقی شرکتها به سرعت بالا بروید ولی پدر پولدار در جواب به این تفکر می گفت چرا خودتان صاحب این نردبان نشوید .

3- پدر بی پول می گفت دلیل اینکه پولدار نیستم شما بچه ها هستید ولی پدر پولدار می گفت دلیل آینکه باید پولدار بشوم شما بچه ها هستید.

4- پدر پولدار می گفت ما همیشه همان چیزی را جذب می کنیم که انتظارش را داریم و جهان همراه با ما به همان گونه ای بر خورد می کند که ما خود را لایق آن می دانیم پس همیشه از خود به خوبی یاد کنید و مرتبا زندگی را بدان گونه که دلخواه شماست تصور کنیم تا از این طریق الگوهای مثبت را به زندگی خود جذب کنید.

5- پدر پولدار می گفت جهان باز تابی از خود ماست وقتی از خود بیزاریم از همه بیزاریم وقتی به همین که هستیم عشق می ورزیم تمام جهان به نظر فوق العاده و دوست داشتنی می آید. ما همان هستیم که معتقد به بودن آنیم. اگر خود را مثلا در ریاضیات در مانده ببینید آ نگاه تا ابد با اعداد و ارقام مشکل خواهیم داشت و اگر موفقیتی هم کسب کنید آن را اتفاقی تلقی کرده و در صورت عدم موفقیت خواهید گفت. از اول معلوم بود که من از پس ریاضیات بر نمی آیم.

6- پدر پولدار می گفت تصویر ذهنی انسان از خویشتن درست مانند یک ترموستات عمل می کند و رفتارهای او در دامنه محدود این تصویر رقم می خورد مثلا اگر شما انتظار داشته باشید که در 50% موارد شاد باشید وقتی ببینید که اوضاع بیش از اندازه به نفع شما پیش می رود با خود می گویید. صبر کن اوضاع نمی تواند تا این اندازه خوب باشد و هر لحظه ممکن است اتفاق بدی بیفتد. این خوشی نمی تواند دوام داشته باشد.

7- پدر پولدار می گفت دیگران با ما همان رفتاری را دارند که ما برای خود احترام قائل هستیم یا نه و اگر ما بر اساس احترام بر خود کنیم آنها نیز این رویه را دنبال خواهند کرد

8- پدر پولدار می گفت وقتی احساس بدی در مورد خود داریم ما یلیم آنرا از خود بیرون بیندازیم و این می تواند به اشکال گوناگون از قبیل : خوردن بیش از اندازه . تصادف . بیماری . مصرف الکل و مواد مخدر بی اشتهایی و غیره ظاهر شود

9- پدر پولدار می گفت ما باید تمام توان خود را صرف تداوم اندیشه های مثبت کنیم زیرا تنها به این ترتیب می توانیم خوب و شاد زیستن خود را تضمین کنیم. اگر تصویر ذهنی ما از خویشتن یک تصویر ناسالم و ضعیف باشد همواره در درون خودزمزمه ای می شنویم که می گوید (من لیاقت ندارم) و این نگرش منجر به بروز شخصیتی می شود که به گونه ای ناهشیار خوبی ها و موفقیت ها را پس می زند و در مواجهه با موفقیتهای استثنای بهانه ای گریز پیدا می کند

10- پدر پولدار می گفت یکی از آسانترین راه های برای داشتن یک احساس خوب درباره خود قدردانی کردن از خوبی دیگران است.

مهدي برآسود

برگرفته از كتاب پدر دارا پدر نادار

Share this post


Link to post
Share on other sites
آموزش ووکامرس قالب جوملا قالب وردپرس قالب رایگان وردپرس قالب رایگان جوملا هاست نامحدود هاست جوملا هاست لاراول هاست وردپرس هاست ارزان هاست ربات تلگرام خرید دامنه آموزش ساخت ربات تلگرام با php آموزش html و css آموزش لاراول آموزش cPanel آموزش php آموزش سئو وردپرس آموزش امنیت وردپرس آموزش وردپرس آموزش فرم ساز RSform آموزش سئو جوملا آموزش فروشگاه ساز Hikashop آموزش فروشگاه ساز ویرچومارت آموزش طراحی سایت آگهی تبلیغاتی آموزش امنیت جوملا آموزش طراحی سایت فروش فایل آموزش طراحی قالب ریسپانسیو با Helix آموزش جوملا 3 آموزش ساخت ربات دکمه ی شیشه ای آموزش ساخت ربات همکاری در فروش آموزش ساخت ربات جذب ممبر آموزش ساخت ربات ضد اسپم آموزش ساخت ربات پیوست فایل سورس ربات مدیر گروه | ربات مدیر گروه همسریابی

کتاب قشنگ و مفیدی هستش من دارمش خوندمش حرفهای جالب و کاربردی داره...

Share this post


Link to post
Share on other sites

بخش دوم

11- پدر پولدار می گفت: توجه داشته باشید که رفتار شما ارتباطی با ارزش خود شما ندارد اگر عمل اشتباهی از شما سر بزند مثلا به ماشین دیگری بکوبید این دلیل نمی شود که شما آدم بدی باشید. شما فقط یک اشتباه مرتکب شده اید

12- روزی هر دو پدر از کارشان اخراج شدند پدر بی پول فکر می کرد که بیچاره شده است و باز خدا را شکر که با پول بیمه کاری از گرسنگی نمی میرند ولی پدر پولدار فکر میکرد که این کارفرما است که بیچاره شده است زیرا کارمندی به شایستگی او را از دست داده است.

13- هر دو به دنبال کار بودند و بارها جواب منفی شدند پدر بی پول می گفت لعنت بر اینها هیچ کدام شرایط من را درک نمی کنند نمی دانم کدام یک از این دو راه را انتخاب کنم خودم را از یک ساختمان 20 طبقه به پایین بیندازم و یا این که خوردن دارو راحت تر است پدر پولدار می گفت. آفرین بر کسانی که به من نه گفتند و باعث شدند تا کاری را که خود را لایق آن نمی دانستم و می خواستم آنها برایم انجام دهند خودم انجام دهم و یک کارفرما شدم.

14- پدر پولدار می گفت. وقتی ما شغل و یا زندگی مورد علاقه خود را دنبال نمی کنیم ذهن پیوسته این فکر را در خود نگاه می دارد که ای کاش زنده نبودم و چون جسم برده ذهن است بنابراین تلاش خود را برای بیرون بردن ما از این جهان آغاز می کند اولین قدم بیماری است و راه حل پایدار تر مرگ

15- پدر پولدار می گفت. افکار شاد و سلامت داشته باشید و خود را سلامت تصور کنید با خود ملایم باشید و به خود تلقین کنید که تا این لحظه هم به بهترین طریق ممکن زندگی کرده اید.

16- پدر پولدار می گفت. اگر با افرادی که مدام انتقاد می کنند دوستی کنید انتقاد کردن را یاد می گیرید و اگر با افراد شاد نزدیک شوید شاد بودن را یاد می گیرید ماجراجویان به ما کمک می کنند ماجراجو شویم. اول باید تصمیم بگیریم که از زندگی چه می خواهیم و آنگاه براساس آن خواسته ها همراهان خود را بر می گزینیم. ممکن است این کار به قیمت اهانت به همراهان کنونی مان تمام شود درست است اما این زندگی ماست.

17- پدر پولدار می گفت ممکن شما هم این حرفها را از افراد مختلف شنیده اید همیشه جیبم خالی است اغلب افسرده ام یک شغل کسل کننده دارم غالبا بیمارم هیچ جای نمی روم و هیچ کار جالبی انجام نمی دهم از این حرفها می توان فهمید که بهترین دوستان م آنها همیشه جیبشان خالی است اغلب افسرده اند شغلهای کسل کننده دارند غالبا بیمارند هیچ جای نمی روند و هیچ کار جالبی انجام نمی دهند

18- پدر پولدار می گفت بهترین کاری که برای فقرا می توانیم انجام دهیم این است که یکی از آنها نباشیم

19- پدر پولدار می گفت. فقر نتیجه تفکر فقیرانه است اگر ثروت میخواهید نوع تفکر خود را عوض کنید اگر دوستان شما هم فقیر باشند احتمالا شما هم داوطلب شغلهایی هستید که حقوق و مزایای ناچیز دارند زیرا این جایی است که خود را متعلق به آن می دانید و فقط با کسانی ارتباط نزدیک برقرار می کنید که از طبقه اقتصادی شما هستند زیرا فقط از مصاحبت با این نوع آدمها احساس راحتی می کنند

20- پدر پولدار می گفت در زندگی همان چیزی را به دست می آوریم که انتظارش را داریم و بنابراین کسی که انتظار تنگدستی دارد همان نصیبش می شود زیرا وی در سلولهای مغزی خود برنامه ای دارد که به او می گوید : ( هی ) تو هیچوقت پولدار نمی شود و هر وقت پول غیر منتظره ای به دستش می رسد بلافاصله بیرون می رود و خرجش می کند در واقع اونا هشیارانه چنین فکر می کند (احساس عجیبی دارم پول اضافی داشتن بهتر است بروم و با این پول چیزی بخرم و به وضعیت عادی یعنی بی پول بر گردم)

Share this post


Link to post
Share on other sites

ارسال شده در (ویرایش شده)

بخش سوم

21- پدر بی پول می گفت من هیچ وقت پولدار نمی شوم زیرا تحصیلات خوبی ندارم اما پدر پولدار می گفت من تحصیلگران بسیاری را می شناسم که همیشه جیبشان خالی است و بالعکس مردم که سوادی که ثروتهای افسانه ای داشته اند.

imagesRichDad.jpeg

22- پدر بی پول می گفت : من دوست دارم ثروتمند شوم اما دوست ندارم تا سر حد مرگ کار کنم پدر پولدار می گفت هزارا نفر هستند که ساعتهای طولانی را شبانه روز کار می کنند و باز هم فقیر می مانند و همچنین کسانی که به میزان متعارف کار می کنند و ثروتمند هم می شوند کار و تلاش جز ضروری موفقعیت است اما ثروت را تضمین نمی کند اگر سر خود را پاین بیندازید و روزی 10 ساعت در یک کشتارگاه پر مرغ بکنید وضعیت مالی شما آنقدرها تغیر نخواهد کرد. بعضی وقتها باید استراتژی را تغیر داد

23- پدر پولدار می گفت بسیاری از مردم خودشان مانع به ثروت رسیدن خودشان می شوند آنها به دلایل مختلف از پول داشتن احساس ناراحتی میکنند و به این خاطر است که خودشان را همیشه فقیر نگاه می دارند

24- پدر پولدار می گفت. برای پول در آوردن و جمع کردن آن باید بتوانید با آن راحت باشید اگر نتوانید با پول احساس راحتی کنید هشیارانه و یا ناهشیارانه ترتیب از دست دادن آن را خواهید داد به عنوان مثال اگر 10 میلیون تومان (برای خرید اتوموبیل) همراه خود داشته باشید و در حالی که به سمت نمایشگاه می روید دوستتان را می بینند و متوجه پول همراهتان می شود اگر دست پاچه شوید و بلافاصله علت همراه داشتن این پول را برای وی توضیح دهید یعنی اینکه با پول احساس راحتی نمی کنید.

25- پدر پولدار می گفت برای ثروتمند بودن باید بتوانید به ثروتمندان دیگر احساس خوب و مثبت داشته باشید اعتقاد ریشه دار به بد بودن ثروتمندان باعث می شود که خود را فقیر نگه دارید زیرا مطمئنا هیچ کس نمی خواهد از خودش بیزار باشد.

26- پدر پولدار می گفت : هر کس باید بپذیرد که ارزش کمک گرفتن از دیگران را دارد این مهم است که خود را لایق کمک دیگران احساس کنید زیرا توانایی شما برای پذیرش کمک دیگران تغییر کننده توانای شما برای کسب ثروت است فرض کنید با دوستی برای خرید بیرون رفته اید و متوجه می شود که کیف پول خود را در خانه جا گذاشته اید و دوستتان پول کافی برای قرض دادن به شما دارد آیا ترجیح می دهید که به خانه برگردید و پول خود را بیاورید این کار اشتباه است

27- پدر پولدار می گفت اگر بیشتر به پول وابسته باشید پول در آوردن و نگه داشتن آن برایتان دشوار خواهد بود اگر متوجه شوید که ده هزار تومان گم کرده اید چه حالی به شما دست می دهد به خود می گویید (خوب) شاید یک نفر بیشتر از من به آن احتیاج داشته و یا اینکه ماع بعد را در جهنم می گذرانید در حالت دوم شما به پول خیلی وابسته هستید.

28- پدر پولدار می گفت: خیلی ها فقر را به معنویت ربط می دهند و معتقدند که فقر از پرهیزکاری است در حالی که ثروت و بی نیازی نشان دهنده توازن است. کتابهای دینی ما را به دستگیری از فقرا تشویق می کنند نه ملحق شدن به آنها.

29- پدر پولدار می گفت. اول پس انداز کنید بعد خرج کنید فقرا به عکس عمل می کنند آنها اول خرج میکنند و بعد نقشه پس اندازهای آتی را می کشند.

30- پدر پولدار می گفت. به مشاهده افراده ثروتمند بپردازید مدتی از وقت خود را با ثروتمندان بگذرانید و ببینید که چه فرقی بین شما و انها وجود دارد نکات جالب و مثبت آنها را جذب کنید.

ویرایش شده در توسط Mohammad Moradi

Share this post


Link to post
Share on other sites

ارسال شده در (ویرایش شده)

31- پدر پولدار می گفت. از دیگران کمک بخواهید وقتی مردم ببیند که شما برای کمک به خود مصمم هستید آنها نیز برای کمک به شما بسیار مستعد می شوند که ممکن است شما را شگفت زده کنند.

imagesRichDad.jpeg

32- پدر پولدار می گفت. مرتبا به خود نشان کنید که شایسته ثروت هستید

33- پدر پولدار می گفت گاه و بی گاه برای خود پول خرج کنید بخشی از فرایند رسیدن به استقلال مالی فهمیدن این نکته است که شما استطاعت هدر دادن پول را برای خود دارید بعلاوه وقتی شما از پول که دارید لذت می برید انگیزه ای برای پولسازی بیشتر می کنید.

34- پدر پولدار می گفت. به سه دلیل زیر همیشه مقداری پول همراه خود داشته باشید

1) احساس ثروت بیشتری می کنید

2) به پول داشتن عادت می کنید.

3) اعتماد به نفس بیشتر پیدا می کنید. همچنین به این ترتیب ترس خرج کردن پول را از دست می دهیم که این برای ثروتمند شدن حائز اهمیت است. اگر وقتی پول جیب شماست به خود اطمینان ندارید و می ترسید که خرج کنید چطور می توانید انتظار ثروتمند شدن را داشته باشید.

35- پدر پولدار می گفت. زیستن در زمان حال را تمرین کنید زیستن در حال به این معناست که ما از هر کدام که انجام می دهیم بخاطر آن لذت ببریم و نه این که صرفا به دنبال هدف نهایی آن باشیم هرگاه در حال زندگی کنیم ترس را از ذهن می رانیم اساسا ترس مقوله ای است مربوط به حوادثی که ممکن است در آینده اتفاق بیفتد این ترس می تواند آنچنان فلج کننده باشد که انجام هر عمل سازنده ای را برای فرد ناممکن بسازد.

36- پدر پولدار می گفت. آیا تا به حال وقت کرده اید که وقتی به صبرانه منتظر تاکسی هستید انگار همه تاکسی ها غیب می شوند و به بلاخره پس از انتظاری که بسیار طولانی به نظر رسیده است از رفتن منصرف شده اید و یا تصمیم گرفته اید پیاده بروید و درست همان موقع یک تاکسی پیش پای شما ایستاده است. هر وقت به انتظار نام. افراد. شغل خوب. همسر ایده آل. حوادق فوق العاده و یا هر چیز دیگری می نشینیم رسیدن آنها مدتها به طول می انجامد و گاه اصلا نمی رسند. در اینجا اصلی حاکم است که به ما می گوید (زندگی ایت را در زمان حال بگذران و به خاطر اتفاقات آینده نفست را در سینه حبس نکن) اگر بخود بگوییم که برای اینکه بتوانیم شاد باشیم باید فلان چیز را داشته باشیم چه بسا شرایط چنان به تنظیم خود بپردازند که مخالف گفته شما را اثبات کنند.

37- پدر پولدار می گفت وقتی از بخشش دیگران امتناع می کنیم در واقع این ما هستیم که رنج می بریم و در پنجاه درصد مواقع فرد گناهکار حتی خبر ندارد که در سرما چه می گذرد هر کس زندگی را به گونه ای که می داند سپری می کند در این راه اشتباهات بسیاری مرتکب می شود و گاه بر اساس اطلات غلط عمل می کند و گاه کارهای احمقانه از او سر می زند با این حال در همه موارد او به بهترین نحو ممکن عمل کرده است.

38- پدر بی پول می گفت. من هرگز والدین خود را نمی بخشم چرا که آنها وظایف خود را به خوبی انجام نداده اند این تفصیر آنهاست که من ورشکسته و تنها و غمگین پس باید بنشینید و رنج کشیدنم را تماشا کنند پدر پولدار می گفت والدین ما به بهترین نحوی که می دانستند به ترتیب به ما پرداخته اند آنها بر اساس اطلاعاتی که داشته اند و با شهامت در قلمرو ناشناخته دوران بچه داری گذاشته اند. سرزنش کردن مداوم آنها بخاطر عدم انجام صحیح وظایف پدر و مادری کاری عیث و بیهوده است.

39- پدر پولدار می گفت وقتی راه بخشش را بر می گزینیم و تغییر می کنیم دیگران هم تغییر می کند وقتی نگرش خود را نسبت به دیگران عوض می کنیم آنها هم شروع به تغییر رفتار خود می کنند گویی در همان لحظه ای که تصمیم به تغییر زاویه دید خود می گیریم دیگران هم به انتظارات تغییر یافته ما پاسخ مثبت می دهند.

40- پدر پولدار می گفت. اگر بخشیدن دیگران مشکل است بخشیدن خود بمراتب دشوارتر است بسیاری از افراد در تمام طول زندگی بخاطر کوتاهی هایی که به خود نسبت می دهند به تنبیه روانی و جسمانی خود می پردازند. این مجازاتها به اشکال گوناگون همچون پرخوری . شرابخوری . ویران کردن نظام همه روابط . و زندگی در فقر و بیماری ظاهر می شوند ریشه تمامی این رنجها در نظام باوری است که می گوید اعمال شیطانی بسیاری از من سرزده است من گناهکارم و لیاقت سلامتی و خوشحالی را ندارم نگهداشتن یک ذهن سالم مانند نگهداشتن یک جسم سالم احتیاج به تلاش فراوان دارد اما به زحمتش می ارزد.

ویرایش شده در توسط Mohammad Moradi

Share this post


Link to post
Share on other sites

ارسال شده در (ویرایش شده)

بخش پنجم

41- پدر پولدار می گفت. برای شاد بودن باید بر افکار شاد تمرکز کنیم اما ما غالبا بر عکس عمل می کنیم اغلب مردم تعریف و تمجیدها را ظرف چند دقیقه فراموش می کنند اما یک اهانت را سالها بخاطر می سپارند آنها مانند اشغال جمع کن هایی هستند که هنوز توهینی را که بیست سال پیش به آنها شده است با خود عمل می کنند.

images.jpeg

42- قطعه زیرا را پدر بی پول در 85 سالگی نوشته است.

اگر می توانستم یک دیگر زندگی کنم آنوقت سعی می کردم اشتباهات بیشتری مرتکب شوم آنقدرها بی عیب و نقش نباشم بیشتر استراحت می کردم در واقع خیلی چیزها بود که من آنها را بیش از حد جدی گرفتم باید دیوانه تر می بودم اگر یک بار دیگر به دنیا می آمدم بیشتر سفر می کردن قله های بیشتر را فتح می کردن رودخانه های بیشتری را شنا می کردم به نقاط تازه تر می رفتم و بستنی های بیشتری می خوردم. با مشکلات حقیقی رودررو می شدم و مشکلات خیالی را کنار می گذاشتم می دانید من از آن آدمهای بودن که لحظه به لحظه عموم را محتاط و عاقلانه و سالم زیستم اگر دوباره به دنیا می آمدم تمام لحظات زندگی ام را از آن خود می کردم. اگر زندگی از نو تکرار می شد در سپیده دم صبح های بهاری با پای برهنه به پیاده روی می رفتم و در پاییز تا دیروقت به خانه نمی گشتم چرخ و فلکهای بیشتری سوار می شدم طلوع خورشید را بیشتر تماشا می کردم و اوقات بیشتری را با بچه هایم می گذراندم. می دانید من از آن آدمهایی بوده ام که همیشه با دماسنج و کیسه آب جوش و بارانی و چتر نجات سفر کردم فقط اگر زندگی دوباره تکرار می شد اما می دانید که نمی شود

پیرمرد بخوبی فهمیده بود که برای شادتر بودن و برای بهره برداری بیشتر از زندگی نباید دنیا را تغییر داد بلکه باید خودش تغییر کند

43- پدر پولدار می گفت احمقانه است که برای سفر یک روزه توشه یک ساله بر داریم اما آیا احمقانه نیست که تمام نگرانی های بیست و پنج ساله آتی زندگی را با خود حمل کنیم و تازه متعجب باشیم که چرا اینگونه زندگی دشوار است. نگرانی امروز برای مشکلات فردا دردی را دوا نخواهد کرد

44- پدر پولدار می گفت. بهترین راه برای احساس بهتر داشتن انجام کاری برای دیگران است از همان لحظه ای که شروع به شاد بودن دیگران می کنیم درست از همان لحظه احساس بهتری خواهیم داشت.

پدر پولدار میگفت. هر وقت احساس یاس به سراغتان آمد از خود بپرسید آیا هوای کافی برای تنفس دارم آیا غذای کافی برای امروز دارم: ما اغلب این حقیقت را که مهمترین نیازهای ما برآورده شده اند نادیده می گیریم.

45- پدر پولدار بر شوخی مناسب و خندیدن بسیار تاکید داشت او می گفت وقتی که ما می خندیم همه چیز به نفع جسم و ذهن ما پیش می رود و باز دهی سیستم تنفسی ما درست مانند زمانی می شود که به ورزش دو پرداختیم ما اغلب وقتی مریض می شویم که خود و زندگی را بیش از اندازه جدی می گیریم آنچه برای سالم ماندن بدان نیاز داریم خندیدن است زندگی آنقدرها جدی نیست بیاید شوخی را جدی تر بگیریم.

46- پدر پولدار می گفت باید گاه و بی گاه برای خود خاطر نشان کنیم که ما انسان هستیم و مانند تمام انسانهای دیگر ممکن است کارهای احمقانه از ما سر بزند اگر توقع شما بی عیب و نقص بودن و کمال است به این سیاره تعلق ندارید.

47- پدر پولدار می گفت یکی از بزرگترین مسئولیتهای ما در مقابل دیگران آن است که از زندگی لذت ببریم زیرا با شاد بودن احساس بهتر و کارایی بیشتری خواهیم داشت و دیگران نیز از مصاحبت با ما احساس رضایت و خرسندی خواهند کرد.

48- پدر پولدار می گفت. یکی از بهترین اصولی که تاکنون در ارتباط با ذهن خود به آن دست یافته ایم این است که همیشه به سمت چیزهایی کشیده می شویم که غالبا به آن فکر می کنیم حتی اگر به چیزهایی فکر کنیم که دلخواهمان نیستند باز هم به سوی آنها کشیده می شویم علت آن است که مسیر حرکت ذهن همیشه به سوی هر چیز است و نه در جهت گریز آن به عنوان مثال اگر به شما بکویم راجع به یک فیل صورتی که عینک آفتابی هم زده است فکر نکنید بلافاصله چه چیز در ذهن شما نقش می بندد یک فیل این آگاهی از چگونگی کار ذهن دلیلی برای سنجیده سخن گفتن با خود و دیگران است این اصل می تواند شما را در توجیه این مساله یاری کند که چرا می توانید یک ماشین قراضه را پانزده سال تمام برانید و یکبار هم تصادف نکنید اما همان روز اولی که یک ماشین نو را از کمپانی تحویل می گیرد شکل جلو و عقب آن را تغییر می دهید رانندگی کردن با این فکر که من به هیچ ترتیب نباید بگذارم حتی یم خط به این ماشین بیفتد خطرناک است. فکر این باید باشد که من خوب و بی خطر رانندگی خواهم کرد.

49- پدر پولدار می گفت. تنیس بازی که بهترین مسابقات را می برد کسی است که به خود می گوید من این امتیاز را لازم دارم و آنکه می بازد تفکرش این است که (بهتر است این امتیاز را از دست ندهم) به همین ترتیب کسی که می گوید من نمی خواهم مریض باشم نبرد سختی را برای خوب شدن در پیش گرفته است و کسانی که ذهن خود را با این اندیشه ها پر می کنند که من نمی خواهم تنها باشم و یا من نمی خواهم ورشکسته باشم و امیدوارم که کار را خراب نکنم پیوسته خود را در همان موقعیتهایی خواهند یافت که از آن می گریخته اند. همیشه به آنچه که می خواهید فکر کنید و مواظب افکار خود باشید.

50- پدر پولدار می گفت. مغز ما از طریق شایعترین اندیشه هایمان خاصیت آهن ربایی پیدا می کنند و این آهن رباها به گونه ای که برای بشر ناشناخته است افراد ، نیروها و موقعیتهایی که با ماهیت این افکار غالب همخوانی دارند به سوی ما جذب می کنند پس به خواسته های خود فکر کنید تا به آنها دست یابید آیا خنده آور نیست که به سوپر مارکت برویم و به فروشنده بگوییم : من شیر و پنیر نمی خواهم و تازه انتظار داشته باشیم که با دست پر به خانه بر می گردیم اما حقیقت این است که که اغلب افراد در طول زندگی تاسف نداشته اند را می خورند و درباره آنچه نمی خواهند حرف می زنند. ما باید بر آنچه می خواهیم تمرکز کنیم.

ویرایش شده در توسط Mohammad Moradi

Share this post


Link to post
Share on other sites

منو یاد مستند راز انداخت اونم در مورد قدرت جذب ذهن انسان بود و به صورت مستند نشون میداد... در کل بسیار ازت ممنونم .. خیلی استفاده کردم از مطالبت :35:

Share this post


Link to post
Share on other sites

برای ارسال نظر یک حساب کاربری ایجاد کنید یا وارد حساب خود شوید

برای اینکه بتوانید نظر ارسال کنید نیاز دارید که کاربر سایت شوید

ایجاد یک حساب کاربری

برای حساب کاربری جدید در انجمن ما ثبت نام کنید. عضویت خیلی ساده است !


ثبت نام یک حساب کاربری جدید

ورود به حساب کاربری

دارای حساب کاربری هستید؟ از اینجا وارد شوید


ورود به حساب کاربری