saeidpashaei

کاربران اخراجی
  • تعداد ارسال ها

    1
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های saeidpashaei

  1. این مقاله, دومین مقاله از سری مقالات " برند سازی شخصی برای زندگی بهتر" میباشد که توسط کارشناس بازاریابی, آقای Jim Joseph نوشته شده است و به شما کمک میکند تا برندی (نامی) موفق بسازید. نکاتی که در این مجموعه مقالات آمده است به صاحبان مشاغل کوچک کمک می کند تا با تودجه اندک خود و با استفاده از استراتژی های بازاریابی برندهای بزرگ حرفه خود را گسترش دهند. برند بودن تنها تفاوتی است که, شما را از رقبایتان جدا میکند و ارتباطات قوی تری را با مشتریان شما به وجود می آورد. همانطور که میدانید تفاوت بارزی میان پیشرفت کردن تلاشهای بازاریابی و تبدیل شدن به یک برند وجود دارد. اگر هدف نهایی شما این است که یک برند باشید بایستی تفاوت میان این دو موضوع را درک کنید که آنچه مشتریان شما "نیاز دارند", متفاوت از آن چیزی است که آنها "میخواهند". نیازداشتن (Need): مشتریان خواسته های مشخصی از محصول یا تجارت شما دارند. نیاز مشتری توسط مزایای تابعی که عاید مشتری می شود برآورده خواهد شد. اگر بخواهیم به صورت کلی سخن بگوییم, بهتر است که نگوییم که بیشتر رقیبان در زمینه کاری خود منافع و مزایای یکسانی را در اختیار مشتریان قرار می دهند و عموما نیاز مشتریان خود را برآورده می کنند. اگر هم قادر نباشند که آن نیاز را تامین کنند بالطبع, دیگر در دنیای تجارت باقی نخواهند ماند. چیزی که یک کسب و کار را از کسب و کار دیگر متمایز میکند, برآوردن نیازها نیست؛ بلکه شما برای ورود به دنیای تجارت, مجبور هستید تا نیاز مشتری را برآورده کنید. خواستن (Want): به منظور موفقیت همه جانبه در تجارت خود, باید دقت کنید که مشتریان شما نباید به خاطر "نیاز" به محصول شما روی بیاورند بلکه باید آن را "بخواهند". ممکن است به خاطر نیاز به منافع تابعی که شرکت شما ارائه میدهد به سراغ شما آمده باشند, ولی چیزی که برای شما مهم است این مطلب میباشد که مشتریان قصد دارند شرکت شما را از میان گزینه های بیشمار انتخاب کنند. "خواستن" چیزی است که شرکت شما را از سایر رقیبان متمایز می کند و شما را به یک برند تبدیل میکند. "خواستن" یک احساس است, در نتیجه مزایای ارتباطی بیشتری را برای برند شما ارائه می دهد. زمانیکه شما به یک ارتباط احساسی با مشتریان خود دست پیدا کنید آنگاه در ذهن آنها به صورت یک برند باقی خواهید ماند. شما ارتباطی عاطفی بر مبنای کاری که ارائه میدهید ساخته اید که منجر به حس وفاداری و اعتماد میگردد. این "خواستن" همان چیزی است که شما را از یک محصول معمولی به یک برند مورد علاقه تبدیل میکند. به طور مثال: شما نیاز دارید که هرروز یک پیراهن به تن کنید تا گرم بمانید و با ظاهری مناسب به محل کار خود بروید. اینها مزایای تابعی هستند که شما با پوشیدن هر لباسی از هر شرکت تولید کننده لباس عایدتان می شود. اما گاهی یک لباس از برند مشخصی انتخاب می کنید که مورد پسند جوانترها و مشتریان با سلیقه می باشد. شاید به خاطر استایل آن لباس و یا ترفندهای بازاریابی و یا سایت جذاب آن برند, آن را خریده باشید. در واقع تمام این دلایل در کنار هم سبب ایجاد ارتباط احساسی شما با آن برند شده و شما با اراده خود آن برند را خواسته و انتخاب کرده اید. پس عامل ترغیب شما, همان احساس عاطفی است. شما یک پیراهن را "می خواهید", چون به شما احساس جوان بودن, شیک بودن و منحصر به فرد بودن را میدهد و به دلیل احساسی که آن برند به شما میدهد, آن را "می خواهید". انتخاب شما انتخابی احساسی برپایه منافع احساسی می باشد که آن محصول برای شما فراهم آورده است. چیزی که با انتخاب یک پیراهن از یک برند ویژه عاید شما می شود فراتر از منافع حاصله از یک لباس است. اگر بتوانید "خواستن" را بیابید قادر خواهید بود تا ارتباط احساسی نیرومندی با مشتریان خود برقرار کنید و همچنین منافع احساسی هستند که پایه پیشرفت برای بازار کار شما به حساب می آیند. شما میتوانید از طریق فعالیت های روزانه با مشتریان, سعی کنید تا راه های برقراری ارتباط به صورت احساسی را بیابید و به گونه ای حرکت کنید که آنها به شما نیاز نداشته باشند بلکه شما را بخواهند. مقالات بازاریابی فروش: شروع ساختن برند در توئیتر بزینس کارتهای دولا بعنوان رنده پنیر! 5 نکته برای اینکه مشتریان شما به حرفتان گوش دهند